برادران يوسف وقتي ميخواستند يوسف را به چاه بيفکنند
يوسف لبخندي زد
يهودا پرسيد: چرا خنديدي ؟
اين جا که جاي خنده نيست
يوسف گفت : روزي در فکر بودم چگونه کسي ميتواند به من اظهار دشمني کند
با اين که برادران نيرومندي دارم ؟
اينک خداوند همين برادران را بر من مسلط کرد
تا بدانم که غير از خدا تکيه گاهي نيست
:: موضوعات مرتبط:
خدا ,
مطالب آموزنده ,
,
:: برچسبها:
خدا ,
یوسف ,
برادران یوسف ,
تکیه گاه ,
,